بيشتر بدانيم

 عکس های شگفت انگیز و زیبا از نقاشی های 3 بعدی خیابانی

 

 
یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:پيامبر اسلام, :: 7:29 ::  نويسنده : پرويز حضرتي

 



 
 




ويژه نامه ميلاد فرخنده پيامبر اعظم ٬ محمد مصطفي 
صلوات الله عليه و اله  



 
 

 

ولادت با سعادت اشرف اوصياء ؛ خاتم الانبياء؛ 
خير المرسلين؛ حبيب اله العالمين ؛ طبيب 
القلوب المومنين ؛ پيامبرعطوفت ورافت 
و رحمت ،حضرت محمد (ص) و آغاز هفته 
وحدت بر مسلمانان وشيعيان ومحبان خاندان 
عصمت و طهارت عليهم السلام مبارك باد

 



 



صدای پای پیامبر


مژده آمدنت که در زمین پیچید، دشت‏های روشن توحید، از پروانه‏های سپید عشق، پوشیده شد و مکه را امواج نورانی حضورت در بر گرفت.


آمدی و طاق کسرای ظلم، ترک برداشت.

آمدی و آتشکده تیرگی به جوخه خاموشی سپرده شد.

فرود آمدی، در سرزمینی که کویر جهل و بی‏خبری، جوانه‏های آگاهی و عاطفه را خشکانده بود و خورشید عدالت در پشت کوه‏های نا مردمی به خون نشسته بود.

آه! ای رسول مهربانی! جهان، دلیل بودنش را در چشم‏های توحیدی تو جستجو می‏کند و بشر، از آن هنگام که صدای گام‏هایت را در کوچه‏های بلند رسالت شنید، شکوه زیستنش را تجربه کرد.

تو خاتم النبیّینی؛ آخرین پیام آور روشنی و مهر، کسی که آسمان‏ها، معجزه شق القمرش را از خاطر نخواهند برد، او که جبرئیل، در رکابش به معراج آفتاب رفت و «حرا»، زمزمه‏های شورانگیز شبانه‏اش را در اوج جهالت و بت پرستی به شهادت می‏آید.

محمد صلی ‏الله‏علیه‏ و‏آله می‏آید، تا هبل، لات و عزّی، شرافت انسان را نیالایند.

می‏آید تا دختران معصوم عرب را افکار پوچ و پوسیده پدرانشان در خاکستر ناجوانمردی مدفون نسازد.
خشمش، شمشیری ست که تنها بر پیکر ناساز ستم، فرود می‏آید.
آئینش تکاپو می‏آموزد و فصل فصل کتابش، آیینه تمام نمای رستگاری است.


محمد صلی ‏الله‏ علیه ‏و‏آله پا به دنیا می‏گذارد و آفرینش را در عطر پرستشی سبز، یله می‏کند. او آخرین نوید خداوند است، برای انسانی که خود را در بیراهه خود پرستی گم کرده بود.


او می‏آید؛ عرشیان، ستاره باران تولدش را به ترانه می‏ایستند و زمینیان، آخرین رسول وحی را به استقبال می‏دوند


 



نیمه شب ، خورشید مى‏تابد ...


زمین و آسمان «مكه‏» آن شب نور باران بود و موج عطر گل در پرنیان باد مى‏پیچید، امید زندگى در جان موجودات مى‏جوشید. هوا آغشته به عطر شفا بخش بهاران بود. شبى مرموز و رؤیایى به شهر«مكه‏» مهد پاك جانان، دختر مهتاب مى‏خندید. شبانگه ساحت «ام القرى‏» در خواب مى‏خندید، ز باغ آسمان نیلگون صاف و مهتابى دمادم بس ستاره مى‏شكفت و آسمان پولك نشان مى‏شد. صداى حمد و تهلیل شباویزان خوش آهنگ به سوى كهكشان مى‏شد. 
دل سیاره‏ها در آسمان حال تپیدن داشت و دست باغبان آفرینش در چنان حالت سر«گل آفریدن‏» داشت. 
خانه «ام القرى‏» در انتظار رویدادى بود. شب جهل و ستمكارى به امید طلوع بامدادى بود. سراسر دستگاه آفرینش اضطرابى داشت و نبض كائنات از انتظارى دم به دم مى‏زد كه: 
امشب، نیمه شب خورشید مى‏تابد ز شرق آفرینش، اختر امید مى‏تابد. 

در آن حال «آمنه‏» در عالم سرگشتگى مى‏دید:
به بام خانه‏اش بس آبشار نور مى‏بارد و هر دم یك ستاره در سرایش می چكد، رنگین و نورانى وزین قدرت نمایی ها نصیب او شگفتى بود و حیرانى. در آن دم مرغكى را دید با پرهاى یاقوتى و منقارى زمرد فام كه سویش پر كشید از بام و در صحن سرا پر زد و پرهاى پرندین را به پهلوى زن درد آشنا سایید، به ناگه درد او آرام شد، آرام به كوته لحظه‏اى گرداند سر را «آمنه‏» با هاله امید تنش نیرو گرفت و در دلش نور خدا تابید چو دید آن حاصل كون و مكان و لطف سرمد را دو چشمش برق زد تا دید رخشان چهر«احمد(ص)» را، شنید از هر كران عطر دلاویز محمد را. 


سپس بشنید این گفتار وحى آمیز: 
الا،اى «آمنه‏» اى مادر پیغمبر خاتم! سرایت خانه توحید ما باد و مشید باد، سعادت همره جان تو و جان «محمد» باد. 
- بدو بخشیده‏ایم اى «آمنه‏» اى مادر تقوا! صداى دلكش «داود» و حبّ «دانیال‏» و عصمت « یحیی». 
- به فرزند تو بخشیدیم: كردار«خلیل‏» و قول «اسماعیل‏» و حسن چهره «یوسف‏» شكیب «موسى عمران‏» و زهد و عفت «عیسی». 
- بدو دادیم: خلق «آدم‏» و نیروى «نوح‏» و طاعت «یونس‏» وقار و صولت «الیاس‏» و صبر بى‏ حد «ایوب‏» بود فرزند تو یكتا بود دلبند تو محبوب سراسر پاك سرا پا خوب. 
دو گوش «آمنه‏» بر وحى ذات پاك سرمد بود، دو چشم «آمنه‏» در چشم رخشان «محمد» بود كه ناگه دید روى دخترانى آسمانى را به دست این یكى ابریق سیمین در كف آن دیگرى طشت زمّرد بود دگر حورى، پرندى چون گل مهتاب در كف داشت، «محمد» را چو مروارید غلتان شستشو دادند به نام پاك یزدان بوسه‏ها بر روى او دادند. 

سپس از آستین كردند بیرون «دست قدرت‏» را زدند از سوى درگاه خداوندى میان شانه‏هاى حضرتش «مُهر نبوت‏» را سپس در پرنیانى نقره ‏گون، آرام پیچیدند و زآنجا «آسمانى دختران‏» بر«عرش‏» كوچیدند.همان شب قصه ‏پردازان ایرانى خبر دادند: كه آمد تك سوارى در«مدائن‏» سوى «نوشروان‏» و گفت: اى پادشه «آتشكده آذرگشسب‏» ما كه صدها سال روشن بود هم امشب ناگهان خاموش شد، خاموش. 
به «یثرب‏» یك «یهودى‏» بر فراز قله‏اى فریاد را سر داد: 
كه امشب اخترى تابنده پیدا شد و این نجم درخشان اختر فرزند«عبدالله‏» نوین پیغمبر پاك خداوندست و انسانى كرامندست. یكى مرد عرب اما بیابانگرد و صحرایى قدم بگذاشت در«ام القرى‏» وین شعر خوش برخواند: 


كه اى یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟ 
چه كس دید از شما آن روشنان آسمانى را؟ 
كه دید از «مكیان‏» آن ماهتاب پرنیانى را؟ 
زمین و آسمان «مكه‏» دیشب نور باران بود 
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود 
بیابان بود و تنهایى و من دیدم 
كه از هر سو ستاره بر زمین ما فرود آمد 
به چشم خویش دیدم: ماه را از جاى خود كندند 
ز هر سو در بیابان عطر مشك و بوى عود آمد 
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارایى! 
بیابان بود و من، اما چه اخترهاى زیبایى! 
بیابان، رازها دارد ولى در شهر، آن اسرار، پیدا نیست 
بیابان نقش ها دارد كه در شهر آشكارا نیست كجا بودید اى یاران؟ 
كه دیشب آسمانی ها زمین «مكه‏» را كردند گلباران 
ولى گل نه، ستاره بود جاى گل 
زمین و آسمان «مكه‏» دیشب نور باران بود 
هوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بود. 
به شعر آن عرب، مردم همه حالى عجب دیدند به آهنگ عرب این شعر را خواندند و رقصیدند: 
كه اى یاران مگر دیشب به خواب مرگ پیوستید؟ 
چه كس دید از شما آن روشنان آسمانى را؟ 
كه دید از «مكیان‏» آن ماهتاب پرنیانى را؟ 
بیابان بود و تنهایى و من دیدم 
كه از هر سو ستاره بر زمین ما فرود آمد 
به چشم خویش دیدم ماه را از جاى خود كندند 
ز هر سو در بیابان عطر مشك و بوى عود آمد 
بیابان بود و من، اما چه مهتاب دلارایى! 
بیابان بود و من، اما چه اخترهاى زیبایى! 
بیابان رازها دارد، بیابان، نقش ها دارد 
كه در شهر آشكارا نیست كجا بودید اى یاران؟ 
كه دیشب آسمانی ها زمین «مكه‏» را كردند 
گلباران ولى گل نه، ستاره بود جاى گل 
زمین و آسمان «مكه‏» دیشب نور باران بود 
هوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بود. 
روانت شادمان بادا! كجایى اى عرب، اى ساربان پیر صحرایى؟! كجایى اى بیابانگرد روشن راى بطحایى؟! 
كه اینك بر فراز چرخ، بینى نام «احمد» را 
و در هر موج بینى اوج گلبانگ «محمد» را 
«محمد» زنده و جاوید خواهد ماند 
«محمد» تا ابد تابنده چون خورشید خواهد ماند 
جهانى نیك مى‏داند كه نامى همچو نام پاك پیغمبر مؤید نیست 
و مردى زیر این سبز آسمان همتاى «احمد» نیست


زمین ویرانه باد و سرنگون باد آسمان پیر،

اگر بینیم روزى در جهان نام «محمد» نیست.


 


امام صادق علیه السلام معجزاتی را که هنگام ولادت پیامبر اکرم آشکار شد، چنین بر می‌شمارد: 

1- ابلیس از ورود به آسمان های هفتگانه محروم شد. 
2-شیاطین دور شدند. 
3- تمامیبت ها بر زمین افتادند. 
4-ایوان کسری شکست و چهارده کنگره‌ی آن سقوط کرد. 
5- آب دریاچه سماوه خشک شد. 
6- سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد. 
7- آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد. 
8- نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید. 
9-کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند. 
10- سحر ساحران باطل شد. 

استحیائیل ــ یکی از فرشتگان بزرگ خدا ــ در شب تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم کوه ابو قبیس ایستاد و با صدایی بلند گفت:« ای مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوری که با او فرو فرستاده‌ایم ایمان بیاورید.» 

منابع: 

 

  • بحارالانوار، ج15، ص257 --- امالی صدوق


10 مروارید از اقیانوس کلامی نبی 

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله 
1- قال رَسُولُ اللّهِ (صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) : 
لا تُضَیِّعُوا صَلاتَكُمْ، فَإنَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلاتَهُ، حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ، وَ كانَ حَقّاً عَلىِ اللّهِ أنْ یُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقینَ.([1]) 
پیامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: نماز را سبك و ناچیز مشمارید، هر كس نسبت به نمازش بى اعتنا باشد و آنرا سبك و ضایع گرداند همنشین قارون و هامان خواهد گشت و حقّ خداوند است كه او را همراه منافقین در آتش داخل نماید. 

2ـ قالَ (صلى الله علیه وآله): 
مَنْ مَشى إلى مَسْجِد مِنْ مَساجِدِ اللّهِ، فَلَهُ بِكُّلِ خُطْوَة خَطاها حَتّى یَرْجِعَ إلى مَنْزِلِهِ، عَشْرُ حَسَنات، وَ مَحى عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئات، وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجات.([2]) 
فرمود: هر كس قدمى به سوى یكى از مساجد خداوند بردارد، براى هر قدم ثواب ده حسنه مى باشد تا برگردد به منزل خود، و ده خطا از لغزش هایش پاك مى شود، همچنین در پیشگاه خداوند ده درجه ترفیع مى یابد. 

 بَیْنَما رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله) جا لِسٌ فِى الْمَسْجِدِ، إذْدَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ یُصَلّى، فَلَمْ یُتِمَّ رُكُوعَهُ وَ لا سُجُودَهُ، فَقالَ: نَقَرَ كَنَقْرِ الْغُرابِ، لَئِنْ ماتَ هذا وَ هكَذا صَلوتُهُ لَیَمُوتُنَّ عَلى غَیْرِ دینی.([3]) 
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مسجد نشسته بود كه شخصى وارد شد و مشغول خواندن نماز شد و ركوع و سجودش را كامل انجام نمى داد و عجله و شتاب مى كرد. 
حضرت فرمود: كار این شخص همانند كلاغى است كه منقار بر زمین مى زند، اگر با این حالت از دنیا برود بر دین من نمرده است.
 
4ـ قالَ (صلى الله علیه وآله) لِعَلىّ(علیه السلام): أنَا رَسُولُ اللّهِ الْمُبَلِّغُ عَنْهُ، وَ أنْتَ وَجْهُ اللّهِ وَ الْمُؤْتَمُّ بِهِ، فَلا نَظیر لى إلاّ أنْتَ، وَ لا مِثْلَ لَكَ إلاّ أنَا.([4]) 
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به امام علىّ (علیه السلام) فرمود: من رسول خدا هستم، كه از طرف او تبلیغ و هدایت مى نمایم; و تو وجه اللّه مى باشى، كه امام و مقتداى (بندگان خدا) خواهى بود، پس نظیرى براى من وجود ندارد مگر تو; و همانند تو نیست مگر من. 

5ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): یا أباذَر، اَلدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِن وَ جَنَّةُ الْكافِرِ، وَ ما أصْبَحَ فیها مُؤْمِنٌ إلاّ وَ هُوَ حَزینٌ، وَ كَیْفَ لایَحْزُنُ الْمُؤْمِنُ وَ قَدْ أوَعَدَهُ اللّهُ أنَّهُ وارِدٌ جَهَنَّمَ.([5]) 

فرمود: اى ابوذر، دنیا زندان مؤمن و بهشت كافران است، مؤمن همیشه محزون و غمگین مى باشد، چرا چنین نباشد و حال آن كه خداوند به او - در مقابل گناهان و خطاهایش - وعده مجازات و دخول جهنّم را داده است.

6ـ وَ قالَ(صلى الله علیه وآله):یاا عَلىّ! اِفْتَحْ طَعامَكَ بِالْمِلْحِ، فَإنَّ فیهِ شِفاءٌ مِنْ سَبْعینَ داء، مِنْها: الْجُنُونُ وَ الْجُذامُ وَ الْبَرَصُ وَ وَجَعُ الْحَلْقِ وَ الاْضْراسِ وَ وَجَعُ الْبَطْنِ.([6]) 
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به امام علىّ (علیه السلام) فرمود: غذاى خود را با (تناول نمودن كمى) نمك شوع نما، همانا كه در آن درمان و شفاء هفتاد نوع بلا و آفت خواهد بود، كه دیوانگى، پیسى، جُذام، درد و ناراحتى هاى حلق، دندان ها; و شكم و معده از آنها مى باشد. 

7ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): شَرُّالنّاسِ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیاهُ، وَ شَرٌّ مِنْ ذلِكَ مَنْ باعَ آخِرَتَهُ بِدُنْیا غَیْرِهِ.([7]) 
فرمود: بدترین افراد كسى است كه آخرت خود را به دنیایش بفروشد و بدتر از او آن كسى خواهد بود كه آخرت خود را براى دنیاى دیگرى بفروشد. 

8ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): ثَلاثَةٌ أخافُهُنَّ عَلى اُمتَّى: ألضَّلالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، وَ مُضِلاّتُ الْفِتَنِ، وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.([8]) 
فرمود: در سه چیز براى امّت خود احساس خطر مى كنم: 
گمراهى، بعد از آن كه هدایت و معرفت پیدا كرده باشند. گمراهى ها و لغزش هاى به وجود آمده از فتنه ها. 
مشتهیات شكم، و آرزوهاى نفسانى و شهوت پرستى. 

9ـ قالَ (صلى الله علیه وآله): ثَلاثَةٌ مِنَ الذُّنُوبِ تُعَجَّلُ عُقُوبَتُها وَ لا تُؤَخَّرُ إلى الاخِرَةِ: عُقُوقُ الْوالِدَیْنِ، وَ الْبَغْیُ عَلَى النّاسِ، وَ كُفْرُ الاْحْسانِ.([9]) 
فرمود : عقاب و مجازات سه دسته از گناهان زودرس مى باشد و به قیامت كشانده نمى شود: ایجاد ناراحتى براى پدر و مادر، ظلم در حقّ مردم، ناسپاسى در مقابل كارهاى نیك دیگران. 

10ـ قالَ(صلى الله علیه وآله): إنَّ أعْجَزَ النّاسِ مَنْ عَجَزَعَنِ الدُّعاءِ، وَ إنَّ أبْخَلَ النّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلامِ.([10]) 
فرمود: عاجز و ناتوان ترین افراد كسى است كه از دعا و مناجات با خداوند ناتوان و محروم باشد، و بخیل ترین اشخاص كسى خواهد بود كه از سلام كردن خوددارى نماید. 

 

 


اهل جهان مست تولا شويد
از دل و جان عاشق و شيدا شويد

  
که جلوه اي ز حي سرمد آمد
مژده عزيزان که محمد آمد

  
شکر خدا آمده ختم رسل
رسيده ناجي جهان عقل کل

  
خلق شده نه فلک از برايش
جان جهانيان بود فدايش

  
تمام عالم شده مست رويش
فلک شده بسته به تار مويش


 


 

محمد می آید

محمد (ص) می آید . 
محمد (ص) در ماه «ربیع» می آید.
و همراه با خود، ربیع قلوب و بهار جان ها و طراوت ایمان را به همراه می آورد . 
محمد (ص) می آید . 
از نسل ابراهیم بت شكن، از سلاله پاكان، از دامن «آمنه» عفیف ، از مكه معظمه ، از خانه خدا ... . 
با مشعلی از «حق» فرا دست ، كه می بینی آتشكده «آذرگشسب» ، با طلوع حضرتش ، به خاموشی می گراید ، به نشان فرو مردن فروغ دروغین آتش اهورایی ، در جلوه جمال الهی و جلال كبریایی . و این «صبح صادق» رسیدن «روز» را نوید می دهد، پس از شب دیجور و ظلمت ظلم ، پس از قرن ها قساوت و سال ها سفاهت . و با این «میلاد» لرزه و شكاف ، در كاخ «كسری» می افتد ، به نشانه این كه از این پس «كعبه» كوی عشق است ، 
و سكوی آزادی . 
و بنای یادبود عدالت و برابری و توحید ، 
و سمبل قیام مردم و قوام امت 
و رمز خضوع ، در برابر فقط «الله» . 
نه «جم» ها . 
نه «كی» ها ، 
و «كسری» ها ، 
و «قیصر» ها ، 
و «فرعون» ها ... 
محمد ( ص ) می آید . 

مردی است از تبار پاك ابراهیم ، آخرین حلقه از سلسله نورانی رسولان ، كه همواره مبشران داد و آزادی ، و معلمان اخلاق بودند ، و رابط میان " خالق " و " خلق " . می آید ...
تبر ابراهیم بر دوش ، 
عصای موسی ، در دست ، 
قلب مسیح در سینه ، 
عزم نوح ، در اراده ، 
صبر ایوب ، در دل ، 
زیبایی یوسف ، در رخسار، 
حكمت لقمان ، بر زبان ، 
حكومت داود و سلیمان ، در سایه قرآن ... می آید ...
می آید ... 
 
با «فرقان» ، با «آیات»، با «بینات»، با «نور»، با «ذكر» با «كتاب»، با «هدایت»، با «قرآن» ، با «بشارت» ، با «انذار» ، با «وعد» ، با «وعید» ، ... . 
می آید ... 
تا خنجر خونین كینه توزی ها و تعصب ها را از دست جاهلان جاهلیت زده برگیرد و «كتاب و حكمت» را ، و «لوح فلاح» و «سلاح صلاح» را به دستشان دهد . 
می آید ... 

تا دشمنی ها را به دوستی تبدیل كند ، 
تا دل ها را به هم نزدیك سازد ، 
تا پراكندگی ها را به «وحدت» برساند و نیروها و شمشیرها را ، به جای آن كه به روی هم كشیده شود ، برای هم كشیده سازد ، تا به جای «برهم» بودن ، «باهم» باشند . 

تا از «دیو» فرشته بسازد ، 
و ... از حیوان ، انسان 
و از بیگانه ، دوست ، 
و از رها ، بنده ، 
و از«بنده» آزاده !... 
محمد (ص) می آید ، ... 
محمد (ص) از بطن تاریخ و عمق زمان ، در«هفدهم ربیع» می آید . 
با اخلاقی جذب كننده و برگیرنده و بركشنده و رشد دهنده ، 
با رفتاری سرشار از تواضع و فروتنی و خاكساری ، 

با نگاهی لبریز از شرم و عفاف ، 
با زبانی حقگوی و خداخوان و صداقت و فصیح ، 
با بیانی گرم و گیرا و سحار، 
با قلبی نورانی كه چشمه زلال «معرفت» است ، 
با دستی كه دوست نواز و دشمن كوب است ، 
با پایی پویا تر از باد ، نستوه تر از كوه ، 
با چهره ای به خندانی صبح و درخشش خورشید و زیبایی ماه و عصمت عشق . 
ماه «ربیع الاول» است ... بهار نخستین ، و طلوعی نوین . 
و ... محمد ( ص ) می آید ، تا پنجره های گشوده به روی «شب» و «شك» و «شیطان» را ببندد و درهایی را ، فرا روی مردم ، به روی «روز»و «یقین» و «رحمان» بگشاید . 
می آید ... می آید ... 
تا دست های بسته را باز كند . 
تا گام های خسته را به آسایش برساند ، 
تا پاهای دربند را برهاند ، 
تا گردن های گرفتاران را از زنجیرهای گران آزاد كند ، 
تا محرومان موحد را علیه مترفین «شك مدار» بشوراند ، 
تا «سبطیان» را بر ضد «قبطیان» بر انگیزد و از آنان ، «موسی» هایی فرعون ستیز بسازد . 

می آید ...

تا دیده های كور را بینا سازد ، 
تا خفتگان را بیدار كند ، 
تا بندگان «دنیا» را ، سروران «آخرت» نماید ، 
تا افق های دوردست تری را در چشم انداز كوته نظران «نقد اندیش» و «نزدیك بین» به تماشا بگذارد. می آید ...

از دیار یار، و كوی وحی می آید ، از سوی خدا می آید ، با دروازه هایی از علم و عرفان ، و مرجان هایی از آیه و سنت . 
می آید ، تا درد «جهل» را با داروی «حكمت» درمان كند . 
تا بیماری شرك را با پیام توحید ، شفا بخشد . 
تا مردم را از«ستم ادیان» تحریف شده ، به «عدل اسلام» بكشانند ، 
تا از «اطاعت مخلوق» به «طاعت خالق» دعوت كند ، 
تا بذر «فضیلت» را در«مزرعه جان» ها بكارد ، 
می آید ...

و با آمدنش برای ملت ها حیات می آورد ، و برای مشتاقان ، ارمغانی از معنویت و اخلاق . 
آری ... می آید ، می آید ، محمد ( ص ) می آید ، 
تا قلب های خسته بجوشند 
تا دست های بسته بكوشند 
تا نسل های تشنه و محتاج 
از زمزم حیات ، بنوشند 
تا چشمه های اشك ، بخشكد 
از چشم و چهره های یتیمان 
تا غنچه های خنده بروید 
بر ساحل لبان اسیران 
تا ... 


رسول الله تودر خلوتِ وحدت خلیلی

بعدِ ذاتِ واحدِ مطلق به هستی بی‌بدیلی

بر گزینِ دست یزدان از میان نخبگانی

پیش هر صاحب نظر در صورت و معنا جمیلی

منبع اندیشه رود خروشان حیاتی

شهر علمی، کوهِ حلمی، قُلزم عقل عقیلی
 

چهار شنبه 1 اسفند 1389برچسب:انتخابات يازدهم, :: 5:59 ::  نويسنده : پرويز حضرتي

 

 


 رئیس جمهور بعدی کیست؟ نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم

 

 


از زمزمه های غیررسمی و اخبار محافل سیاسی چنین برمی آید که زنگ انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نواخته شده است و برخی از چهره های سیاسی خود را عملا برای حضور در این رقابت آماده کرده اند یا در برابر پیشنهادات احزاب و گروهها برای حضور برای انتخابات قرار گرفته اند.

این تلاش ها در مورد برخی از چهره ها حتی به ورطه تشکیل ستادهای انتخاباتی غیررسمی در استانهای کشور کشیده شده است.

شنیده های خبرنگار پارسینه حاکی است آقایان " حسین صفارهرندی، عزت الله ضرغامی، اسفندیار رحیم مشایی، محمد باقر قالیباف، سید حسن خمینی، سعید جلیلی، علی اکبر صالحی، پرویز فتاح، حمید بقایی" از بالقوه ترین نامزدهای احتمالی انتخابات آتی ریاست جمهوری نام برده می شود.

رئیس جمهور بعدی کیست؟ نامزدهای ریاست جمهوری یازدهم


بر اساس این گزارش محسن رضایی و علی لاریجانی نیز تمرکز خود را برای عهده دار ریاست مجلس نهم قرار داده اند.
 
سه شنبه 30 بهمن 1389برچسب:آريوبرزن, :: 5:32 ::  نويسنده : پرويز حضرتي

 

آریوبَرزَن (در زبان یونانی Aριoβαρζάνης) نام سردار ایرانی بود که در کوههای
پارس در برابر سپاه اسکندر مقدونی ایستادگی کرد و خود و سربازانش تا واپسین تن
کشته شدند.نام آریوبرزن در پارسی کنونی به گونهآریابرزین هم
گفته و نوشته می‌شود که به معنی ایرانی باشکوه است.نبردگاه آریوبرزن و اسکندر را در چند جای گوناگون حدس زده
اند،به نظر... می آید نبردگاه جایی در استان
کهکیلویه و بویراحمدکنونی
یا غرب استان فارس و یا بنا بر برخی روایت ها اطراف شهر ارجان یا آریاگان (بهبهان
کنونی) باشد. به هر روی ناآشنایی اسکندر با منطقه به سود پارسیان بود ولی یک چوپان
که تاریخنگاران نامش را لی بانینوشته‌اند راه گذر از کوهستان را به
مقدونیان نشان می‌دهد و اسکندر می تواند آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد.
(گفته می شود اسکندر پس از پایان جنگ آن اسیر را به خاطر خیانت می کشد). آریوبرزن
با ۴۰
سوار و ۵۰۰۰
پیاده خود را بی‌پروا به سپاه مقدونی زد و شمار بسیاری از یونانیان را کشت و خود
نیز تلفات بسیاری داد، ولی موفّق گردید از محاصرهٔ سپاه مقدونی بگریزد.چون از محاصره بیرون آمد خواست تا به کمک پایتخت بشتابد و آن
را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند. اما لشگر اسکندر که از راه جلگه به پارس
رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطرهٔ سختی افتاد، ولی راضی نشد
تسلیم گردد. گفته می شود ایستادگی آریوبرزن یکی از چند ایستادگی انگشت شمار در
برابر سپاه اسکندر بوده است.بر پایه یادداشتهای روزانه کالیستنس مورخ رسمی اسکندر، 12اوت
سال ۳۳۰ پیش از میلاد، نیروهای اسکندر مقدونی
در پیشروی به سوی پرسپولیس پایتخت آن زمان ایران، در یک منطقه کوهستانی صعب العبور
(دربند پارس، تکاب در کهگیلویه) با یک هنگ ارتش ایران (۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰
نفر) به فرماندهی آریو برزن رو به رو شد و از پیشروی باز ایستاد. این هنگ چندین
روز مانع ادامه پیشروی ارتش ده ها هزار نفری اسکندر شده بود که مصر، بابل و شوش را
پیشتر گرفته بود و در سه جنگ، داریوش سوم را شکست و فراری داده بود. سرانجام این
هنگ با محاصره کوهها و حمله به افراد آن از ارتفاعات بالاتر از پای درآمد و
فرمانده سرسخت آن نیز برخاک افتاد.مورخ دربار اسکندر نوشته است که اگر چنین مقاومتی در نبردگوگمل
در (کردستان کنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شکست مان قطعی بود. در گوگمل
با خروج غیر منتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز که در حال پیروز
شدن بر ما بودند؛ در پی او دست به عقب نشینی زدند و ما پیروز شدیم. داریوش سوم در
جهت شمال شرقی ایران فرار کرده بود و آریو برزن در ارتفاعات جنوب ایران و در مسیر
پرسپولیس به ایستادگی ادامه می داد.نبرد سپاه آریوبرزن شگفت آور بود.
آریوبرزن با شمار اندکی سوار و پیاده خود را به سپاه عظیم دشمن زد. گروهی بسیار از
آنان را به خاک افکند و با اینکه بسیاری از سربازان خود را از دست داد، توانست
حلقه ی سپاه دشمن را بشکافد. او می خواست زودتر از یونانیان خود را به تخت جمشید
برساند تا بتواند از آن دفاع کند. در این هنگام آن قسمت از سپاه اسکندر که در جلگه
مانده بود، راه را بر او گرفت. لازم به یادآوری است که یوتاپ (به معنی درخشنده و
بیمانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در
کوه ها راه را بر اسکندر بست . یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفتند
و به خاطر نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند. در کتاب اتیلا
نوشته ی لویزدول امده که در اخرین نبرد او اسکندر که از شجاعت او خوشش امده بود به
او پیشنهاد داده بودکه تسلیم شود تا مجبور به کشتن او نشود ولی اریوبرزن گفته
بود:(( شاهنشاه ایران مرا به اینجا فرستاده تا از این مکان دفاع کنم و من تا جان
در بدن دارم از این مکان دفاع خواهم کرد.)) اسکندر نیز در جواب او گفته بود:((شاه
تو فرار کرده .تو نیز تسلیم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانروای ایران کنم.)) ولی
اریو برزن جواب داده بود:((پس حالا که شاهنشاه رفته من نیز در این مکان می مانم و
انقدر مبارزه میکنم تا بمیرم))واسکندر که پایداری او را دیده بود دستور داد تا او
را از راه دور و با نیزه و تیر بزنند.و انها انقدر با تیر و نیزه اورا زدند که یک
نقطه ی سالم در بدن او باقی نماند.پس از مرگ او او را درهمان محل به خاک سپردند

سه شنبه 29 بهمن 1389برچسب:گونه زنان, :: 5:21 ::  نويسنده : پرويز حضرتي

 



















سه شنبه 28 بهمن 1389برچسب:, :: 5:44 ::  نويسنده : پرويز حضرتي

 ۱) آرنولد بنت: 

داستان نویس انگلیسی(۱۸۶۷،۱۹۳۱) وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن در گذشت! 


۲) آگاتوکلس: 
(خودکامه سراکیوز ۳۶۱، ۲۸۹ ق.م) در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد. 

۳) آلن پینکرتون: 
(موسس آژانس کارآگاهی آمریکا ۱۸۱۹، ۱۸۸۴) هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت. 

۴) آیزادورا دانکن: 
(رقاص آمریکایی ۱۸۷۸، ۱۹۲۷) هنگامی که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد. 

۵) اسکندر کبیر: 
(پادشاه مقدونی ۳۵۶ ،۳۲۳ ق.م) به دنبال دو روز میگساری و عیاشی در اثر تب درگذشت. 

۶) الکساندر: 
(پادشاه یونان ۸۹۳،۱ ۱۹۲۰) یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت. 

۷) تامس آت وی: 
(نمایشنامه نویس انگلیسی ۱۶۵۲، ۱۶۸۵) مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام یک گیته به دست آورد و با آن یک دست پیچ گوشت خرید و از شدت ولع همان لقمه دهان پرکن اول گلو گیرش شد و خفه اش کرد! 

۸) تامس می: 
(مورخ انگلیسی ۵۹۵1۱۶۵۰) بر اثر بلعیدن غذای زیادی، خفه شد. 

۹) جان وینسون: 
(ماجرا جوی بریتانیا ۱۵۵۷، ۱۶۲۹) وی در ۷۲ سالگی از اسب به زمین افتاد و میخی وارونه بر زمین افتاده بود، در سرش فرو رفت. 

۱۰) جروم ناپلئون بناپارت: 
(آخرین بناپارت آمریکایی ۱۸۷۸، ۱۹۴۵) در سنترال پارک نیویورک، پایش به زنجیر سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخم های حاصله در گذشت. 

۱۱) جورج دوک کلارنس: 
(انگلیسی ۱۴۴۹،۱۴۷۸) به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره شراب خفه شد. 

۱۲) جیمز داگلاس ارل مورتون: 
(۱۵۲۵،۱۵۸۱) بوسیله دستگاهی شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد. 

۱۳) رودولفونی یرو: 
(ژنرال مکزیکی ۱۸۸۰، ۱۹۱۷) اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد. 

۱۴) زئوکسیس: 
(نقاش یونان قرن پنجم ق.م) به تصویری که از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگ هایش پاره شد و مرد!

۱۵) ژراردونرال: 
(نویسنده فرانسوی ۱۸۰۸ ،۱۸۵۵) با بند پیشبند، خودرا از تیر چراغ برق خیابان حلق آویز کرد. 

۱۶) فرانسیس بیکن: 
(۱۵۶۱،۱۶۲۶) براثر گرفتاری در یک سرمای ناگهانی گرفتار شد و درگذشت. 

۱۷) فالک فیتز وارن چهارم: 
(بارون انگلیسی ۱۲۳۰، ۱۲۶۴) در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد. 

۱۸) کلادیوس اول: 
(امپراتور روم ۵۴ ب م. ۱۰ ق.م) با یک پر آغشته به سم خفه شد. 

۱۹) کنت اریک مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ۱۸۶۰، ۱۸۹۵) 
این انگلیسی در اثر خشم ناشی از مستی، با سیخ بخاری به دوستش حمله کرد، اما خودش توی بخاری افتاد و سوخت. 

۲۰) گریگوری یفیموویچ راسپوتین: 
(۱۸۷۱،۱۹۱۶) وزنه ای به بدنش بستند و در رود نوا غرقش کردند. 

۲۱) لایونل جانسن: 
(شاعر انگلیسی ۱۸۶۷ ،۱۹۰۲) از روی چهارپایه پشت بار به زمین افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت. 

۲۲) لنگی کالیر: 
(کلکسیونر آمریکایی ۱۸۸۶،۱۹۴۷) در خانه خود و در تله ای مهلک درگذشت. تله را برای دستگیری دزدان کار گذاشته بود. 

۲۳) مارکوس لیسینیوس کراسوس: 
(سیاستمدار رومی ۱۱۵، ۵۳ ق.م) این رهبر بدنام و صراف رمی به دست سربازان پارتی با ریختن طلای مذاب در حلقش درگذشت. 

۲۴) هنری اول: 
(پادشاه انگلیسی ۱۰۶۸،۱۱۳۵) در اثر افراط در خوردن مارماهی دچار ناراحتی روده شد و مرد. 

۲۵) یوسف اشماعیلو: 
(کشتی گیر ترک) بر اثر سنگینی طلاهایی که به کمرش بسته بود در دریا غرق شد. چون نتوانست به راحتی شنا کند.
___________
جمعه 26 بهمن 1389برچسب:ويندوز قانوني, :: 5:32 ::  نويسنده : پرويز حضرتي

 :


یکی از بزرگترین مشکلاتی که کاربران ایرانی با آن سر و کار دارند کپی بودن ویندوز XP آنان است. این مسئله میتواند مشکلات زیادی را همچون آپدیت نشدن ویندوز و عدم نصب برخی برنامه ها و بسیاری مشکلات دیگر را موجب شود. در این ترفند قصد داریم روشی را به شما معرفی کنیم که با استفاده از آن میتوانید ویندوز کپی شده خود را به طور کامل قانونی کنید و از امکانات CD های اورجینال ویندوز استفاده کنید.

 

 

بدین منظور:
از منوی Start وارد Run شده و عبارت regedit را وارد نموده و Enter بزنید تا ویرایشگر رجیستری ویندوز باز شود.
به مسیر زیر بروید:
HKEY_LOCAL_MACHINE/SOFTWARE/Microsoft/WindowsNT/CurrentVersion/WPAEvents

از قسمت دیگر پنجره، بر روی OOBETimer دوبار کلیک نمایید.
اکنون (ترفندستان) در قسمت Value Data تعداد کد مشاهده میکنید. شما بایستی در این کدها، تنها FF را 00 تغییر دهید.
دقت کنید کافی است توسط یکبار فشردن Backspace ابتدا FF را پاک کنید و سپس 0 بزنید تا 00 وارد شود.
پس از این کار OK کنید و ویرایشگر رجیستری را ببندید.

در ادامه، مجدد از طریق منوی Start وارد Run شوید.
سپس کد زیر را عینأ در این پنجره Copy و Paste نمایید و Enter بزنید:
%systemroot%/system32/oobe/msoobe.exe /a


دقت کنید همانطور که ذکر شد این کد را تنها Copy و Paste کنید.
پس از درج این کد، پنجره جدیدی به نام Activate Windows باز خواهد شد.
درون این پنجره در صورتی که عبارت Windows Already Activated درج شده بود بدین معناست که ویندوز شما در حال حاضر قانونی است و نیازی به این ترفند نیست. با فشردن OK خارج شوید.
اما اگر (ترفندستان) پنجره با تیتر Let's activate Windows نمایان شد بایستی گزینه دوم یعنی Yes, I want to telephone a customer service representative to activate Windows را انتخاب کنید و سپس دکمه Next را بزنید.

نقل از ترفندستان
در صفحه بعدی، از قسمت پایین بر روی دکمه Change product key کلیک کنید.
اکنون کد زیر را در قسمت New Key وارد کنید:

B7R7P-J63JP-2J7VH-W3TDJ-PDP7T

پس از نوشتن این کد روی دکمه Update کلیک کنید.
اکنون پنجره Activate Windows را بسته و سیستم را یک بار Restart نمایید.
پس از Restart ویندوز، مجدد وارد محیط Command Prompt شوید.
کد فوق را مجدد در پنجره Run وارد کرده و Enter بزنید تا پنجره Activate Windows باز گردد.
اکنون بایستی پیغام Windows is already activated را مشاهده نمایید.
مشاهده این پیغام به معنای پایان کار قانونی سازی ویندوز XP است و با فشردن OK میتوانید این پنجره را ببندید.

 

 





1) معده یک اسید فاسد ترشح می کند.یک مایع بسیار خطرناک است که نیروهای امنیتی هیچ فرودگاهی نمی تواند از شما جدا کند: این مایع در معده تان قرار دارد. سلولهای معده شما اسید هیدروکلرویک ترشح می کنند که ترکیبی فاسد و خورنده است که برای ضدزنگ کردن فلزات استفاده می شود. این ترکیب فلز را داغان می کند اما لایه غشایی معده از این ماده سمی در دستگاه گوارش محافظت می کند تا غذاهای شما را تجزیه کند. 



2) وضعیت بدن بر حافظه تاثیر می گذارد.سالگرد ازدواجتان را یادتان نمی آید؟ اشکالی ندارد روی یک زانو خم شوید به یادتان می آید. خاطرات در حواس ما قرار گرفته اند. یک رایحه یا صدا یک خاطره خیلی دور از بچگی را برایتان زنده خواهد کرد. ارتباطات بین این حواس و خاطرات آشکار یا گاهی مرموز هستند. یک تحقیق جدید به کشف این ارتباطات کمک می کند. خاطرات گذشته وقتی در حالت و وضعیت بدنی مشابه قرار بگیرید سریعتر به ذهنتان می رسد.



3) استخوان ها برای تنظیم موادمعدنی بدن می شکنند.علاوه بر محافظت از اندام ها و عضلات بدن، استخوان ها به تنظیم سطح کلسیم در بدن نیز کمک می کنند. استخوان ها حاوی فسفر و کلسیم هستند که دومی مورد نیاز عضلات و اعصاب می باشد. اگر ذخیره این عنصر در بدن کم باشد، برخی هورمون های خاص باعث می شود استخوان ها شکسته تا سطح کلسیم بالا رود تا جایی که به یک غلظت خاص و مناسب از این عنصر در خارج سلولها برسیم.



4) بیشتر غذایی که می خوریم برای مغز است.مغز بااینکه فقط 2 درصد از وزن بدن را تشکیل می دهد، 20 درصد از اکسیژن و کالری های آن را می گیرد. برای تامین منابع کافی برای این عضو مهم بدن، سه سرخرگ مغزی اصلی بطور مداوم اکسیژن به مغز پمپاژ می کنند. هرگونه انسداد یا پارگی در یکی از این رگ ها باعث گرسنه ماندن سلولهای مغزی می شود و موجب می شود که عملکرد مغزی در آن ناحیه آسیب ببیند و منجر به سکته شود.



5) هزاران تخمک غیرقابل استفاده توسط تخمدان هستند.وقتی خانم ها به اواخر چهل و اوایل پنجاه سالگی خود می رسد، چرخه ماهانه قاعدگی که سطح هورمون ها را در بدن او تنظیم می کند و تخمک ها را برای تلقیح آماده می کند، خاموش می شود. تخمدان ها همینطور استروژن کمتر و کمتری تولید می کنند و این مسئله موجب تغییرات احساسی و جسمی در بدن زن می شود. فولیکول های رشد نیافته تخمک دیگر مثل قبل منظم تخمک تولید نمی کنند. یک دختر نوجوان به طور متوسط 34،000 فولیکول رشد نیافته تخمک دارد در حالیکه تقریباً فقط 350 تای آن در طول زندگی وی رشد می کنند و بالغ می شوند. تخمک های استفاده نشده بعداً خراب می شوند.



6) بلوغ ساختار مغز را تغییر می دهد.می دانیم که تغییرات هورمونی در بدن برای تحریک رشد و آماده کردن بدن برای تولید مثل لازم هستند اما چرا نوجوانان اینقدر از نظر احساسی ناخوشایند هستند؟ هورمون هایی مثل تستوسترون رشد نورون های عصبی در مغز را تحت تاثیر قرار می دهند و تغییراتی که در ساختار مغز ایجاد می شود تغییرات رفتاری زیادی را در بر دارد. با بالغ شدن ناحیه جلویی غشای مغز، خامی احساسی، بی عاطفگی و قدرت ضعیف در تصمیم گیری را باید انتظار داشت.



7) موهای سلولی ماده مخاطی را حرکت می دهد.اکثر سلولها در بدن پوششی مو مانند روی خود دارند که به عملکردهای بسیاری در بدن کمک می کند، از هضم غذاها گرفته تا شنوایی. در بینی، این موها به خشک کردن ماده مخاطی در حفره بینی تا گلو کمک می کند. هوای سرد این فرایند خشک کردن را کندتر می کند و باعث می شود که ماده مخاطی بالا بیاید و باعث شود که آب بینیتان بیاید.



8) دندان عقل فقط جای دندان ها در دهان را تنگ تر می کند.سیر تکامل بی عیب و کامل نیست. اگر بود باید به جای دندان عقل بال در می آوردیم. گاهی اوقات ویژگی های بی استفاده در برخی انواع موجودات ایجاد می شود فقط به خاطر اینکه آسیبی نمی رساند. اما دندان عقل همیشه هم توسط دندانپزشکان جراحی و کشیده نمی شد. در گذشته، این دندانها یک ست دیگر از دندان های آسیاب بودند اما با رشد مغز، ساختار استخوان فک ما تغییر کرد و باعث شد که دیگر دهان جایی برای دندان عقل نداشته باشد.



9) دنیا با شما می خندد.همانطور که وقتی کسی کنار شما خمیازه بکشد شما هم به خمیازه می افتید، شواهد جدید نشان می دهد که خنده هم تقلید برانگیز است. شنیدن خنده ناحیه مغز را تحریک به آن حرکت در صورت می کند. تقلید نقش مهمی در روابط اجتماعی دارد. اشاراتی مثل عطسه کردن، خندیدن، گریه کردن و خمیازه کشیدن راهی برای ایجاد روابط اجتماعی قوی بین یک گروه است.



10) پوست شما چهار رنگ دارد.همه پوست ها در حالت عادی سفید کرم رنگ است. رگ های خونی نزدیک به سطح پوست سرخی به آن می دهد. رنگ دانه زرد هم پوست را تحت تاثیر قرار می دهد. همچنین ملانین قهوه ای رنگ هم که در واکنش به اشعات فرابنفش ایجاد می شود در تعداد بالا رنگ سیاهی به پوست می دهد. این چهار رنگ در اندازه های مختلف میکس شده و رنگ پوست همه نژادهای کره زمین را می سازد.
پنج شنبه 24 بهمن 1389برچسب:پمپي وزوو, :: 4:25 ::  نويسنده : پرويز حضرتي

 ** دیدن این مطلب به کودکان توصیه نمی شود **

 

 

این مَرد وحشتزده آخرین نفسهایش را کشیده، شاید چشمانش
 

را گرفته تا شاهد لحظات وحشتبار آخرین نباشد… اما چرا ؟
 

شهر پمپی، شهری در ایتالیای اِمروزی یا روم باستان در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.

این شهر به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد. آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است.

کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب و خاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید.

لب ها، چشمانش و پوست بدنش ذوب شده است، بجز جمجمه اَش تمامه سنگ شده است.

گویا آتشفشان در نهایت سکوت جان مردم را کنده است

به نظر می رسد این مرد در حال فرار بوده است

از ۲۰هزار نفر جمعیت پمپی دو هزار نفر ناپدید شدند و مابقی آرام آرام مذاب و به تلی از مجسمه های سنگی تبدیل شدند

جمعی از کودکان و بزرگسالان، منتظر قایقی بودند که هیچوقت نیامد

یکی جمع شده، یکی به پشت آرامیده – اما یکی بیدار شده و تا تکانی بخورد! جانش کنده شده است

متوجه هیچ نشده است، گویا ناگهان مواد بر رویش ریخته است که حتی نتوانسته است دستی تکان دهد

اعضای خانواده ای که در کنار هم مردندمواد مذاب کوه وزوو به آنی تمامی شهر را از نقشه منطقه جاروب کرد. جالب ترین جنبه این حادثه آن است که هیچ کس نتوانسته است در مقابل فوران آتشفشان وحشتناک وزوو بگریزد. یک خانواده در حال صرف غذا در یک لحظه تبدیل به سنگ شده اند. زوجهای بسیاری پیدا شدند که در حین انجام  آمیزش جنسی تبدیل به سنگ شده بودند. صورت برخی از اجساد انسانهای سنگ شده که از داخل زمین کشف شده اند همچنان سالم و صحیح باقی مانده است. صورت آنها حالت گیج و منگ دارد

 

مردی که سر همسرش را در بغل گرفته و منتظر پایانند

پدر – فرزند – مادر

مرگ مردم پمپی در یک لحظه رخ داد، فاجعه هرچه بود، همه چیز به همان حالت اولیه و بدون تغییر باقیمانده است. در سال ۱۹۹۱ نیمی از این شهر از زیر خاکستر بیرون کشیده شد. هر ساله جمعیت زیادی از موزه طبیعی پمپی دیدن می کنند و این شهر به یکی از جاذبه های گردشگری ایتالیا تبدیل شده است

سگی که بیرون خانه ای زنجیر شده بود

همه خوابیده اند، همه سنگ شده اند، حتی کودکان شیر خوار

به نظر می رسد مرد بیدار شده و بویی برده، اما …

 

 تارا تنگ Tara Teng دختر شايسته بريتيش كلمبيا كه از يكي از شهرك هاي آن استان به نام Fort Langley پاي به رقابت ها گذاشته بود، ديروز در مونترآل به عنوان دختر شايسته كانادا انتخاب شد.

وي دانش آموخته دانشگاه ترينيتي در رشته امور آموزشي بوده و علاقمند به موضوع حقوق بشر و مقابله با برده داري نوين و قاچاق انسان هاست.

تارا، در مصاحبه هاي مختلف، هيچگاه خود را زيبا ندانسته و تأكيد كرده، مايل است از فرصتي كه برايش پيش آمده، براي پيشبرد اهداف انساندوستانه خود در جهان استفاده كند.


وي پيش از انتخاب ، مسئوليت يك گروه دانشگاهي با عنوان International Social Justice Club را برعهده داشته كه در جهت برپايي عدالت اجتماعي، مبارزه با بيماري ايدز، فقر، قاچاق انسان و برده داري نوين فعاليت مي كند.

جالب اينكه برخلاف فرهنگ جاري در انتخاب دختران شايسته، از او هيچگونه تصوير نيمه برهنه در اينترنت منتشر نشده است.

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/3758832.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/ok2a_9113966.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/6273964.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/ok2a_4788785.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/ok2a_526313.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/ok2a_1659376.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/ok2a_6537875.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/ok2a_8405940.jpg

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/9/ok2a_9316972.jpg

 

 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب

پيوندها


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سرگرمي و آدرس mozafar.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

��





نويسندگان